محمدرضا مهدوی پور/ فیلم سینمایی «مردن در آب مطهر» ساخته برادران محمودی است که پیش از این سریال ها و فیلم های سینمایی دیگری را ساخته و اتفاقا تمامی این آثار نسبتا تیره و سیاه همواره با استقبال طیف منوالفکرر در جامعه ایران مواجه بوده است. اثری سینمایی که تلاش برای مهاجرت چند جوان افغان را به تصویر می کشد و در این میان دختری را روایت می کند که توسط افرادی ایرانی به سرقت رفته و در پایان جنازه او در رودخانه ای پیدا می شود و این گونه است که «مردن در آب مطهر» به مرثیه ای مبدل می شود از برای شوراندن انسان افغانی! انسانی که قطعا با مشکلاتی بعضا جدی به سبب قوانین مهاجرت در جهان با آن مواجه هستند؛ اما با این وجود در واقعیت امروزه ایران اسلامی از جایگاه قابل قبول فرهنگی، اقتصادی و حتی امنیتی برخوردار بوده و به دلیل زبان مشترک فارسی و بالاخص مسلمان بودن، امروزه به جزیی از جامعه ایران مبدل شده و این همه در حالی است که «مردن در آب مطهر» چشم خود را بر روی تمام این واقعیت ها می بندد و ایرانی های به تصویر کشده شده را انسان هایی بی وجدان نشان می دهد! البته این یک سوی ماجرا است و همین تصویر سازی سیاه و همراه با فلاکت سبب شد تا «مردن در آب مطهر» به سرعت به عنوان یکی از جمله فیلم های پرحاشیه و البته جالب در جشنواره سی و هشتم مبدل شود؛ اثری که به شدت از سوی طیف منوالفکر مورد تاخت و تاز قرار گرفت و همان طیفی را که تا به امروز در عموم تولیدات سینمایی و حتی سریال های تلویزیونی محمودی ها همراه و همگام آنها بودند را به مواجهه با ایشان کشاند. البته مواجهه ای نه از نوع نقد بر سیاهی اثر که اگر اینگونه بود می بایست بجای حمایت و تبلیغات گسترده از بسیاری تولیدات سینمایی کشور؛ معترضان منوالفکر را به مواجهه با بسیاری از آثار و تولیدات سینمای اجتماعی این روزگار می کشاند؛ بلکه این مواجهه و اعتراضی بود که به وضوح از جنس و صورتی شبه فاشیستی برخوردار گردید و بیش از هر چیز متوجه اصالت کارگردانان اثر شد و سعی نمود تا بجای نقد سیاهی «مردن در آب مطهر»، به انتقام گیری از افغانی ها پرداخته و همسو با پروژه ای باشد که مقصودش ایجاد شکاف میان این دو ملت دوست و همواره برادر است. پروژه ای که می خواهد ایرانی ها را بر علیه افغانی ها و افغانی ها را بر علیه ایرانی ها بشوراند و مردمان این دو کشور را که از اصالت پارسی برخوردار بوده و همواره تاریخ حامی و پشتیبان یکدیگر بوده اند را به یکدیگر بدبین سازند.
فیلم سینمایی «مردن در آب مطهر» زندگی چند جوان افغان را روایت می کند که قصد مهاجرت به اروپا را دارند و برای رسیدن به این مقصود ناگزیر باید از مرزهای ایران خارج شوند و از این جهت آنها در شرایط نامطلوبی و به صورت غیرقانونی به ایران می آیند و سپس درگیر ماجراهایی می شوند. این افراد باید هزینه گزافی را بابت انتقالشان به کشور ترکیه به قاچاقچیان ایرانی بدهند. در این فیلم به بررسی ابعاد جدیدی از مهاجرت و چگونگی آن پرداخته شده. حامد مسلمانی مقید است که مجبور به مهاجرت می شود زیرا شرایط جنگی افغانستان برای امثال این جوانان مناسب نیست و از طرفی در ایران نیز جایگاهی ندارند و شرایط رقت باری را تحمل می کنند لذا بهترین راه مهاجرت است. در این میان تمام دلایل های آنها رنگ باخته و به عبارتی منسوخ شده، حال باید علت مهاجرت را مطابق با خوش آمد کشور مقصد تعزیف کنند. بر این مبنا پیشنهادی که به حامد می شود تغییر دین به مسیحیت و یا ابراز به همجنس گرایی است. تغییر دین برای او ابتدا در حکم تابوست اما نهایتا با شرایطی که در ایران می بیند با احساس خود کنار آمده و می پذیرد. از طرف دیگر او در مسیر ایران با دختری به نام رونا آشنا شده و علاقمند یکدیگر می شوند. رونا دختر خوبیست که مجبور به پذیرش دین مسحیت شده تا بهانه مهاجرتش دست و پا شود. اما قبل از سفر برادران او از ماجرا مطلع شده و او را به قتل می رسانند و حامد که از ماجرای ربوده شدن رونا مطلع بوده سفر خود را لغو کرده و به پلیس ایران اطلاع می دهد که در نهایت جنازه رونا را شناسایی و خود نیز دستگیر می شود. |
قطعا انتقادات قابل توجهی به مجموع آثار و فیلم های سینمایی و یا سریال هایی که برادران محمودی تا به امروز ساخته و تولید نموده اند وارد است و بدون تردید فیلم سینمایی «مردن در آب مطهر» نیز اثری پُر اشکال و با محتوای سیاه و تلخ است که نه تنها به نقد ایران و شرایط بد مهاجران افغان در ایران می پردازند؛ بلکه همچون بسیاری از تولیدات سینمای امروزه که اتفاقا توسط چهره های سینمایی منوالفکر تولید و عرضه می شوند، سعی دارد تا عمق فلاکت و بدبختی را در جامعه ایران به تصویر کشیده و مرثیه ای شود برای تغییر ذهنیت مثبت انسان افغانی؛ پروژه ای در راستای ایجاد عقده از انسان ایرانی و تبع آن سبک زندگی اسلامی و ایرانی در ذهن ایشان و از این جهت است که هیچ منتقد منصفی نمی تواند از لحاظ محتوی، تفاوتی میان ژانر فلاکت حاکم بر «مردن در آب مطهر» با سایر تولیدات سینمای روشنفکری، بالاخص در سال های اخیر قایل شود.
قطعا «مردن در آب مطهر» اثری سخیف است! اما باید پرسش نمود که آیا فلاکت حاصل شده در این اثر قابل مقایسه با آثار و تولیداتی همچون فیلم سینمایی «لرد» و یا نظایر آن می باشد؟! که اگر اینگونه است پس چرا نقد منفی که پیش کش! حمایت های گروهی از امثال ایشان را متوقف نکرده اید؟ |
فیلم سینمایی «مردن در آب مطهر» مرثیه ای برای مهاجران افغان است که در آن همچون سایر تولیدات اجتماعی در صنعت سینمای ایران اکثر ایرانی ها موجوداتی بی وجدان نشان داده شده که انواع و اقسام سو استفاده ها را البته این بار از افغانی ها می کنند. اثری که در بسیاری از مواقع فرم داستان گویی آن شبیه سریال های تلویزیونی می شود. سریال هایی که یک مورد از آن را این دو برادر با بودجه صدا و سیما تجربه نمودند. سریال هایی که به راحتی می توان خیلی از صحنه های آن را حذف کرد و در عین حال هیچ خللی در داستان آن وارد نشود. اثری که از نظر کیفیت تصویر از وجه مطلوبی برخوردار نبوده و این همه در حالی است که برادران محمودی با ساخت فیلم سینمایی «مردن در آب مطهر» نشان دادند که همان مسیری را در صنعت سینما طی می کنند که اسلاف منوالفکر ایشان همچون صدیق برمک ها طی نموده و یا امثال رسول اف ها پیگیر آن می باشند و از منظر انصاف همانگونه که تفاوتی میان هجمه صدیق برمک و رسول اف به مبانی سبک زندگی اسلامی نمی توان یافت؛ قطعا نمی توان تفاوتی میان ژانر فلاکت موجود در آثاری همچون «مردن در آب مطهر» و یا «لرد» قایل گردید و البته هم ایرانی ها و هم افغانی ها به خوبی نقشه شوم دشمنان را در ایجاد اختلاف میان این دو ملت دوست و همواره برادر فهمیده و بر خلاف پروژه اختلاف برانگیزانه ای که «مردن در آب مطهر» به دنبال آن هستند، همچنان بسیاری از مردم ایران افغان ها را از خود می دانند و هیچگاه به چشم خارجی به آنان نمی نگرند.
پس باید توجه داشت که اگر بنابه نقد و سپس پاسخگویی باشد، در وهله اول این مسئولان سینمایی و بالاخص مدیران بنیاد سینمایی فارابی در مسیر تولید فیلم هستند که باید پاسخگو باشند که چگونه است که بودجه های بیت المال را خرج تولید فیلم هایی می کنند که با سیاست های کلان جمهوری اسلامی همخوانی ندارد! مسئولانی نادان و کم فهم که حال ژست روشنفکری به خود گرفته اند و یحتمل اعتدال طلب شده اند! البته بهتر است که این احتمال نفهمی و نادانی را بپذیریم چرا که با رد این فرضیه به اجبار و اکراه باید نفوذی بودن و یا تحت تاثیر نفوذی ها بودن مسئولان را متصور شویم! آقایان محترمی که یا می دانند «مردن در آب مطهر» ها منجر به تزریق تنفر و شکاف بین دو ملت ایران و افغانستان می شود که در این صورت با کمک به تولید چنین آثاری در راستای پروژه دشمنان عمل نموده اند و یا نمی دانند و مصادر فرهنگی کشور را به صورتی غصب نموده و تنها به واسطه حب مقام این مصادر را به تصرف خود در آورده اند! پس عموم این جُهال و یا نفوذی های مستقر در مناصب فرهنگی و سینمایی کشور می بایست مورد مواخده قرار گیرند و از ایشان پرسیده شود که آیا سیاست های کلان جمهوری اسلامی در مورد ملت رنج دیده افغانستان همین گونه است که شما حضرات در شوراهای نظارت و ارزشیابی خود مجوز ساخت آن را صادر فرموده اید؟! اگر به ذهن های بسته و بنفش پوش تان نمی خواهید فشار بیاورید ببینید شرایط امروز منطقه را! تجربه عراق را که چگونه رسانه ها تمرکز نموده اند تا انسان ایرانی را از برادر عراقی خود جدا نمایند و ایشان را به یکدیگر بدبین سازند! پس چرا با مجوزهای خود در حال تکرار این تجربه با برادران افغانی هستید؟!
در پایان روی صحبت با اصحاب فهمیده و فرهیختگان رسانه و رنجیدگان «مردن در آب مطهر» است! لطفا در دام این بازی ها نیفتید؛ احساساتتان را کنترل کنید چه بسا برخی قلم به دست ها نیز در نقش تکمیل کننده های پازل های از پیش ساخته شده می باشند! می توان چشم ها را شست و جور دیگر دید! ما معتقد به برادری هستیم و البته مرزهای اسلامی را قلب های مسلمین می دانیم و ... |
ارسال نظر